ايران به التحرير نياز دارد!
پدرام نو اندیش
يکى از خواص جانبى جنگ باندهای رژیم اينست که بخشى از دروغ های تاکنونی شان را برملا میسازد. به همين ترتیب توهمات و شکست تئوری افراد و جریاناتی که جنگ اين جانوران اسلامی را درد زايمان متعارف شدن سرمايه دارى قلمداد ميکردند آشکارتر میشود. جرياناتى که تحليل و سياست شان را نه بر اساس واقعيات اجتماعى جامعه ايران بلکه براساس مشتى آمار دروغین ارائه شده از سوی دستگاههای حکومت اسلامی قرار داده اند.
از شوهای تلویزیونی پیش از مضحکه انتخاباتی 1388 تحت عنوان مناظره کانديداها چندان زمان زیادی نگذشته است. در آن مناظره ها، کانديدهاى باندهاى جنايتکار اسلامى پته همدیگر را روی آب ریختند. مردم با گوشه بسيار کوچکى از ابعاد دزدی ها، فساد مالی و خانوادگی، جنایت دسته های لمپن اسلامى٬ از زبان مجريانش آشنا شدند. اينها براى مردم مسجل بود اما بيانش از زبان حاکمان حاکى از وضع ناجور و شکافهاى عميق درون حکومت بود. جنایتکارانی که پایه های حکومت ننگین شان بر سرکوب خونين انقلاب 57 و قتل عامهاى وسيع قرار دادند و طى سه دهه کارگران و ثروتهاى جامعه را چاپيدند٬ اکنون در برابر هم به افشاگری و رسوا کردن همديگر و تهدید به افشای بیشتر میکردند. این نمايش رسوائى و علنى شدن اختلافات شديد حکومتى وسيعا توده های مردم به جان آمده از اسلام و حکومتش را به خیابانها کشاند. بسرعت چنان زمين زير پاى جانيان اسلامى داغ شد که دو جناح غالب و مغلوب را بر آن داشت که به مقابله با توده های به پاخاسته بپردازند. از یک سو ماشین سرکوب و اوباش در خيابان و زندان جنايت ميکردند و از سوی دیگر جناح مغلوب سعی در کنترل مردم و به خانه فرستادنشان را داشت.
راديکال شدن اعتراضات و هدف قرار دادن خامنه اى و نظام اسلامى٬ شکاف و گسیختگی باندهای حکومتى را تشديد کرد. جناحی که بنای بزک و دوزک کردن حکومت را داشت با فشار و تشر خامنه ای و دار و دسته قمه کش احمدی نژاد حذف و به بيرون حکومت رانده شدند. اما با حذف اصلاح طلبان دربارى نه شکافها هم آمد و نه جنگ جناح ها تمام شد. چرا که منشا اين دعواها اعتراض به اختناق و سرکوب سياسى٬ اعتراض به فقر و ندارى٬ و اعتراض به آيندگى بود. جمهورى اسلامى خواست تنور نمايش انتخابات را گرم کند اما خود داخل تنور افتاد. این جدال ها موید عمیق تر شدن بحران همه جانبه حکومت اسلامی سرمایه داران بود که اينبار حادتر شده بود و رژیم را در آستانه فروپاشی قرار داد.
افشاگريهاى جديد
آمارهایی که تا دیروز برای از میدان بدر کردن رقیب اصلاح طلب، توسط باند احمدی نژاد و خامنه ای، فقط بر روی کاغذ از رشد اشتغال و نداشتن بیکاری و رسیدگی به امور کارگران و مردم را نشان میداد٬ اکنون توسط همان باند دروغین و یاوه اعلام می شود. بار دیگر سر کرده های حکومت برای از میدان بدر کردن جناح رقیب دست به همان کاری می زنند که در شوهای تلویزیونی پیش از مضحکه انتخاباتی 88 راه انداخته بودند. با این تفاوت که آخرین دست و پا زدن های پیش از سرنگونی شان را تجربه می کنند و اینکه طی این 2 سال هر آنچه از بیرحمی و جنایت در چنته داشتند بر سر مردم آورده اند. این بار تمام باندها و دستجات جنایت کار رژیم اسلامی در برابر هم صف کشیده و به رو کردن دست همدیگر می پردازند. آمارهای ارائه شده از سوی دستگاه اجرایی حکومت، مبنی براشتغال و رشد اقتصادی، همه از سوی باند خامنه ای دروغ و کذب اعلام می شود.
احمد توکلی به غیر منطقی بودن آمار اشتغال از سوی دولت و همچنین نامناسب بودن وضعیت اقتصادی در شهرستان ها اشاره میکند. ضمن یاد آوری نرخ رشد یک درصدی اعلامی از سوی صندوق بین المللی پول در سال 1389 آمار ایجاد اشتغال از سوی وزارت کار را دروغ میخواند. توکلی می پرسد که چرا دولت به دستگاههای تهیه آمار فشار می آورد که ارقام را منتشر نکنند؟ آنسوتر حسین نجابت عضو کمیسیون انرژی مجلس در باره آمار ارائه شده وزارت کار در خصوص اشتغال و ميزان بیکاری اعلام می کند که بایستی راستی آزمایی شود و مسئله به تائید مجلس رسانده شود. باهنر میانه میدان را گرفته و خواهان همکاری نمایندگان برای این راستی آزمایی دولت میشود. رضا گل پور صحنه گردانی نامه پراکنی به "لیدرهای جریان انحرافی" را بر عهده میگیرد و به افشای گوشه هایی از سوابق جنایت اسفندیار رحیم مشایی در ایجاد باندهای سرکوب سپاه در شمال و شرکت فعال در راه اندازی انجمن حجتیه و غيره ميشود.
این تلاش اخیر دار و دسته خامنه ای مبنی بر دروغ گویی احمدی نژاد حاکی از این است که اگر قرار بر رفتن حکومت جنایتکارشان باشد، بهتر آن است که احمدی نژاد را مسبب اوضاع نابسامان و بحرانی معرفی کرده و با خارج کردن او از صحنه مدتی دیگر را به خیال خود وقت بخرند. از آن سو باند احمدی نژاد نیز اعلام کرده است تمام آمارهایی را که در آن شوهای تلویزیونی سال 88 ارائه داده است، شب پیش از آن با شخص خامنه ای هماهنگ کرده است.
اين اوضاع بر نياز براى پايان دادن به اين حکومت تاکيد دارد. همه جناح ها و باندهای درون حکومتی سعی بر آن داشته و دارند که مسبب موقعیت بحرانى شان را طرف مقابل نشان دهند. اينها دسته جمعى با حذف یارانه ها سفره های مردم گرسنه را خالی تر از پیش کردند. هزاران کارگر را از کارخانه ها اخراج نمودند. کارخانه های زیادی را تعطیل و کارگرانشان را با جيب خالى روانه ارتش بيکاران کردند. زنان را هر روز سيبل چماقدارى و تجاوز و آزار جنسى و جريمه قرار دادند. سهم بسیاری از کودکان نه یک زندگی انسانی بلکه آوارگی و کار و خیابان خوابى بيشتر بوده است. اما کارگران و محرومان٬ زنان و جوانان تشنه عدالت و برابرى٬ ماهیت تلاشهای این ددمنشان را به خوبی دریافته اند. همان مقدار که احمدی نژاد در به روز سیاه نشاندن آنان نقش داشته است که دیگر عناصر حکومتی چون علی خامنه ای و میر حسین موسوی و مهدی کروبی. تمام دستگاههای حکومتی و ابزارهای سرکوب و تحمیق دینی و مذهبی آن، به عنوان حکومت جمهورى اسلامى٬ عامل 33 سال بیحقوقی مطلق مردم ایران بوده است. باید کلیت حکومت اسلامی را بزير کشيد. ايران به التحرير نياز دارد! *